۲۰:۳۰ ۱۳۹۶/۳/۷
گفت وگو ویژه با پدر پینگ پنگ مازندران/

در ورزش باختم و ساختم

در ورزش باختم و ساختم

اینبار به سراغ افتاده ای رفتیم که شاید مغموم ترین ورزشکار مازنی باشد وی همیشه به لحاظ صداقتی که داشت هیچ گاه به حقش نرسید، تنیس بازی که بحق نام "پدر پینگ پنگ مازندران" برازنده نامش می باشد.

به گزارش سرویس ورزشی کاسپین24؛ این بزرگ مردی که بازیکنان بزرگی همچون حسین عمرانی، نعمت و رحمت عالمیان، طهماسبی، علائی، منافی و بسیاری دیگر را به جامعه تنیس روی میز استان و کشور معرفی کرد. "منوچهر اسلامی" است، مردی از جنس ورزش که در کمال فروتنی می گوید: من در ورزش باختم و ساختم. چون عاشقش بودم.
"منوچهر اسلامی" می گوید: عشقی که جوانی ام را در راهش گذاشتم تنیس بود، 55 سال عمر کمی نیست. بیش از نیم قرن راکت بدست بگیری و برای دلت، عشقت، شهر و استانت، زندگی ات را برایش بگذاری و هیچکس هم نگوید دستت درد نکند، این یک درد است.

امروز که به مرز 66 سالگی هم رسیده هنوز راکت بدست می گیرد و تکرار همان سال های عاشقی. مردی با کوله باری ازتجربه که باید دیگران از آن استفاده کند؛ مجبور است مسافرکشی کند تا برای رزق و روزی همسری که طی همه این سال ها در کنارش بود و هست و لب به شکوائیه نگشود کار کند. چون که می دانست مردش یک عاشق واقعی به این رشته است و اینگونه شد که سختی ها را به جان خرید.

درد دل های پدر تنیس روی میز مازندران

من منوچهر اسلامی متولد 1330 قائم شهر و از 10 سالگی به رشته تنیس روی میز علاقمند شدم، نمی دانم چرا، شاید گذشت زمان و سختی های آن ایام از خاطرم برده که چرا به این رشته گرایش پیدا کردم. هر چه بود بدان دلبسته شدم و گرفتار عشقش. هنوز نیز بعد از 56 سال عاشقش هستم با همه ناملایماتی که بر من گذشت. یادم می آید در یک مغازه، میز گذاشته بودند که من هم به آنجا راه پیدا کردم. کار هر روز شده بود رفتن به آنجا و تمرین کردن.
از کلاس درس فرار کردن و دل به توپ سفید بستن، بدون اینکه هیچ مربی به من آموزشی داده باشد، من نه مربی داشته ام و نه کسی مشوق من بوده، از حرکات دست و پای بزرگترها یاد می گرفتم و آن را تمرین می کردم؛ مثلاً چگونه داشتن راکت و استیل ایستادن برروی پشت میز و زدن بکندلوپ و یا درایولوپ را تکرار می کردم.
 بعد از چندسال تمرین کردن در مسابقات درون شهری و استانی موفق شدم به عضویت تیم مازندران در سال 1348 انتخاب شوم که همان سال به همراه آقایان دنیوی، قاسمیان، واثقی، وهابی به مسابقات قهرمانی کشور در تهران اعزام شدیم.
من در اولین دوره حضور خود موفق شدم دو نفر از بازیکنان را که هر  دو عضو تیم ملی بودند شکست دهم. در حقیقت سکوی پرتاب من در تیم ملی از همین جا شروع شد. از آن پس در مسابقات مختلف در دیگر استان ها با هزینه شخصی می رفتم تا اینکه در سال 1351 به عضویت تیم ملی در آمدم.

در سال 1353 در مسابقات المپیک آسیایی تهران عضو تیم ملی شده و جزو 5نفر اول مسابقات انتخاب شدم.
در آن سال ها رقابت کردن برای من که تنها شهرستانی حاضر در اردو بودم کاری مشکلی بود، واقعیت امر این بود که نمی خواستند امثال من در تیم ملی باشند حتی به همدیگر می باختند تا من را اوت کنند. ولی من با عزم راسخی که داشتم آنها را شکست می دادم و جزو نفرات اصلی تیم ملی انتخاب می شدم؛ اولین باری که برای مسابقات قهرمان جهان انتخاب شدم سال 1356 بود که به بیرمنگام انگلیس اعزام شدیم.
این پیشکسوت ورزش مازندران در ادامه،می افزاید:در طی این سال ها همیشه خودم بودم و خودم. نه مربی داشته ام و نه کسی مرا حمایت مالی می کرد،همواره با هزینه شخصی به مسابقات از این استان به استان دیگری می رفتم.

هزینه مسافرخانه را در اردو نداشتم
منوچهر اسلامی ادامه می دهد: انتخابی تیم ملی معمولاً در تهران برگزار می شود و من اکثراً با اتوبوس و یا قطار به تهران عزیمت می کردم و به علت نداشتن پول کرایه مسافرخانه مجبور می شدم غروب با قطار از قائم شهر حرکت کنم، 5 صبح به تهران می رسیدیم و در راه آهن در داخل واگن تا 8 صبح می خوابیدم که صبح شود و بروم امجدیه برای حضور در اردوی  تیم ملی. یک بار در همان سال ها برای شرکت در انتخابی تیم ملی به همراه یکی از دوستان با قطار به طرف تهران حرکت کردیم؛ طبق معمول در واگن خوابیده بودیم که ساواك ما را دستگیر و به کلانتری برده و در آنجا ما را بازداشت کردند. آنجا به ما گفتند شما خراب کار هستید. هر چه التماس کردم که من ورزشکار هستم و این هم نامه فدراسیون قبول
نکردند تا اینکه ساعت 8 صبح فرمانده آنها آمد و باز دوباره بازجوئی شروع شد. بعد از یک ساعت همان شخص با فدراسیون تماس گرفت و وقتی متوجه شد که ما راست می گوئیم به ما صبحانه دادند و آزاد شدیم.

برای امثال من که کسی را نداشت، پول برای غذا خوردن، خوابیدن در یک مسافرخانه درجه 3 را هم ندارد حضور در میادین ورزشی و اردوها بسیار سخت بود. اکثر مواقع من موقع نهار جلوی امجدیه یک قهوه خانه بود، می رفتم دیزی و یا نیمرو می خوردم و جهت استراحت برروی سکوی همان سالن مسابقات ساك ورزشی را به عنوان بالشت استفاده می کردم که مثلاً استراحت کنم تا ساعت 5 عصر دوباره مسابقه بدهم آن هم در رده انتخابی تیم ملی بدون داشتن مربی با جیب خالی که می بایست طی یک روز 15
مسابقه سنگین 7 صبح و 8 تا بعدازظهر انجام می دادم، شما حساب کنید اگر امکانات امروزه در همان دوران بود چه رقابت هایی رقم می خورد. نسل ما هم از این نسل چیزی کم نداشت. ما اصلاً مربی نداشتیم مثل الان نیست که بازیکنان 6 ماه در اردو آن هم زیر نظر مربیان خارجی با بهترین امکانات تمرین داشته باشد. بعد از پیروزی انقلاب هم یک بار دیگر برای مسابقات جهانی سوئد انتخاب شدم که مصادف شده بود با جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران. همه کارهای خروجی تیم آماده بود. حتی لباس هایمان را دادند اما در فرودگاه زیر پله هواپیما گفتند که تیم نمی رود. سپس در سال 1360 باردیگر برای مسابقات قهرمانی آسیا انتخاب و به کشور هندوستان اعزام شدیم. از آن سال به بعد تیم ها کمتر اعزام می شدند و بیشتر مسابقات داخلی و مسابقات دهه فجر بود که تیم های خارجی به ایران می آمدند و من همیشه یکی از اعضای تیم ملی در آن سال ها بودم.

طی این سال ها هیچ مسئولی نگفت اسلامی تو که برای مازندران این همه افتخار آفرینی کردی حالت چگونه است... نمی خواهم از خود تعریفی کرده باشم، اگر امروز نوشاد و نیما عالمیان، پوریا و محجوبه عمرانی در سطح جهانی بازی کردند و می کنند، اگر نعمت و رحمت عالمیانی در دهه 60 و 70 به عضویت تیم ملی درآمدند، این من بودم که بازی کردن را به آنها یادم دادم. حسین عمرانی با دوچرخه از بابل به قائم شهر نزد من می آمد تا پینگ پنگ یاد بگیرد. من حدود 6 ماه به بابل رفتم، آن زمان نعمت و رحمت بسیار کوچک بودند هر چند خودشان نیز مستعد بودند ولی این من بودم که به آنان آموزش دادم. و خوشحالم آنها مدارج عالی ترقی را طی کردند و من برخود می بالم که از آن پدران نوشاد و نیما و فرجاد افتخار مازندران و ایران شدند و من لذت می برم.
 بعد از قهرمانی طی چند سال در مسابقات پیشکسوتان شرکت کردم که همواره جزو 3 نفر برتر بودم، قرار بود تیم به مسابقات پیشکسوتان جهان با هزینه شخصی اعزام شود که از عهده من به علت مشکلات مالی که یک کارمند بازنشسته ساده تربیت بدنی بودم برنمی آمد.. کسی را نداشتم که حمایتم کند. حتی مسئولین، من که عضو خانواده تربیت بدنی بودم و 30 سال در این دستگاه خدمت
کردم، من که همه جوانی ام را برای این رشته ورزشی و نام مازندران گذاشتم. امروز برای تمرین کردن باید ماهی 30 هزارتومان بابت شهریه پرداخت کنم. بعد از این همه سال تلاش در عرصه ورزش، به علت فقر اقتصادی مسافرکشی می کنم تا چرخ زندگی ام بچرخد. طی این سال ها فقط مدیون و شرمنده همسری مهربان هستم که با همه نداشته هایم ساخت فقط او می داند که من عاشق پینگ پنگ هستم. برای اینکه من دلشکسته نشوم با صبوری بعضی از مواقع که از خستگی مسافرکشی خوابم می برد با مهربانی بیدارم می کند و می گوید منوچهر باشگاه ات دیر نشود. لباسهایت را شسته ام و آماده دم در گذاشتم. او می داند که تنها دلخوشی من همین است و بس. وقتی در خلوت خودم هستم از این همه ایثار و مهرورزی همسرم گریه ام می گیرد. می گویم چقدر صبوری، چقدر گذشت، چقدر از خود گذشتن، گاهی به خود نهیب می زنم که چرا به این رشته ورزشی روی آوردم تا شرمند همسر و فرزندانم شدم. یک بار از صدا و سیما با من مصاحبه تصویری انجام دادند وقتی درددلم را گفتم، گفتند ما شرمنده ایم نمی توانیم این حرف های شما را منتشر کنیم. آیا این درد نیست، همان زمان بخشی از حرف هایم را صدا و سیما به تصویر کشیدند. از طریق اداره کل ورزش مرا خواستند که تو چرا این حرف ها را زدی، من در جوابشان گفتم مگر بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی حرف زدم؟
من حرف دلم را گفتم من از بی مهری شما طی این سال ها که جوانی ام را گذاشته ام سخن گفتم، آیا این گناه است؟


شکرگزارم، امروز که به مرز 66 سالگی رسیدم هنوز هم پا به پای جوانان تمرین می کنم. از اینکه سالم و سلامت هستم راضی ام. خداوند 3 پسر به من داده که همگی آنها دارای مدارج بالای دانشگاهی هستند. به این رشته ورزشی هم علاقمند بوده و بازی می کنند. به لطف خداوند حال و روزگارشان خوب و مایع افتخار من و همسرم هستند. طی این سال ها تنها هیئتی که واقعاً به تنیس روی میز مازندران خدمت کرد عباس زعفری و محمدرضا پیشکار بودند که برای این رشته دل سوزاندند و حتی از جیب خود هزینه می کردند. که واقعاً جای قدردانی دارد.
هیئت فعلی هم متاسفانه نتوانست از پیشکسوتان و یا به عبارتی از خاك خورده های این رشته استفاده بهینه ای بکند. که جای تامل دارد. دوستان باید بدانند، اگر بر مسندی تکیه زدند بسیاری جوانی اشان را در راهش صرف کرده اند و آنان به مفت از آن سود می برند. حداقل اینکه دوستان بدانند که باید احترام پیشکسوتان و هیئت هایی که پیش از آنها با همه بی بضاعتی چرخ این رشته را به درستی به چرخش درآورده اند و امروز بدست آنها رسیده است را امانتدار باشند.

گفت وگوی: نعمت الله قربانی